منشور نفس

شعرواره‌های مسعود نصرتی (نوین)

منشور نفس

شعرواره‌های مسعود نصرتی (نوین)

منشور نفس

شاگردم و استاد تویی،‌ نکته بیاموز!

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است



یک عمر شدم در طلب عشق تو مغموم
یک عمر شدی در همه‌ی ادعیه معلوم

یک عمر به زلفت نزدی شانه مبادا
کز نظم شود دلبری زلف تو مختوم

یک عمر به هر محکمه‌ای قلب بیامد
شد عاقبت از میل به لب‌های تو محکوم

یک عمر شده بارکش درد گرانَش
این عشق شده ظلم و دلم هم شده مظلوم

من پیرو بی‌چون و چرای دل خویشم
دیگر چه نیاز است پس این عشق به مأموم؟

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۵۵
مسعود نصرتی (نوین)