منشور نفس

شعرواره‌های مسعود نصرتی (نوین)

منشور نفس

شعرواره‌های مسعود نصرتی (نوین)

منشور نفس

شاگردم و استاد تویی،‌ نکته بیاموز!

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است



خواهم که شوم همدم غمدیده باران
آلوده به اشکی که مرا کرده غزلخوان

چون شعر غریبی که به وزنی شده ناکام
قلبم شده در لرزش چشمان تو ویران

در دامنه افتاده ز پا تا که بیایی
چون دیر رسی درّه شود صاحب این جان

درمان مرا مرگ مگر چاره بیابد
یا آنکه طبیبی که کند زلف پریشان

کافی‌ست ز انبوه بلا شعر سرودن
دیوانه نباید به جنونش کند اذعان

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۲۷
مسعود نصرتی (نوین)



یک بار دگر هم تو شدی فخر و سعادت
یک بار دگر من شده‌ام اشک و حسادت

یک بار دگر نهی ز منکر کنی و من
یک بار دگر هم بشوم مایه‌ی عبرت

یک بار دگر نُقل به مجلس تویی و من
یک بار دگر نَقل شوم محض اهانت

یک بار دگر نور کماکان به سر توست
از نور تو این سایه شود شخص زیادت

یک بار شده غیر خودت را تو ببینی؟!
اینجاست همین گوشه همین مور نگون‌بخت

با این که چشیدم ز لبت طعم حقارت
پندی‌ست که گویم به تو از باب رفاقت

در اوج فلک چون که به خورشید رسیدی  
برگرد! غرور جایگهی‌ست مهد حماقت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۳۶
مسعود نصرتی (نوین)



از مشهد اوست که جمله جان می‌گیریم
اذن سفر از خواهرشان می‌گیریم

از سمت قم است مسیر منزلگه شمس
ما بوی بهشت به ارمغان می‌گیریم


شما هم به ما بپیوندید
موج وبلاگی دختر آفتاب
جشنواره ملی وبلاگ‌نویسی دختران آفتاب


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۵۶
مسعود نصرتی (نوین)