یکی از قسمتهای مستند «بازمانده» را از شبکه چهار سیما دیدم؛ قلبم به درد آمد. میخواهم دردم را به آنان بنویسم تا شاید آرام بگیرم.
خودرو را صنعت کردهاید و سنت را به باد فراموشی سپردهاید
3000 سال هنر را به بهای صنعتی 30 ساله فروختید
دیروز پرافتخارمان را به امروز و آیندهای مبهم از صنعتی مدرن، تعویض کردید
ای کاش همین امروز را هم داشتیم، دریغا که صدای نالههای مردم بلندتر از بوق اتولهایتان شده است
مگر چه میشود
بگذار گاریهایمان را از آنان بگیریم و فرهنگمان را به آنان عرضه کنیم
بگذار دود کارخانهها را آنان بخورند و لذت صدای قلمزنی استاد را ما ببریم
بگذار در کورههای آنها زغال بسوزد و در کورههای ما مینا متولد شود
ارج نهادن به هنر با نشان و تقدیر و همایش نیست
استاد هنرمندی که پیش خانوادهاش سرافکنده باشد، سربلند نخواهد شد
میخواهید کار فرهنگی کنید، من راهش را بلدم، جهانیاش را بلدم
فرهنگ را نیاز به عمل است نه به حرف
هزینه هر خودرو به اصطلاح ملی را به یک هنرمند صنعتگر بدهید
هنرمان را صنعت کنید، صنعتی که در آن بینیاز از دیگران یکهتازی کنیم
بگذارید صدای چکشهای فرهنگمان رونق بگیرد و گوش جهانیان را پر کند.