منشور نفس

شعرواره‌های مسعود نصرتی (نوین)

منشور نفس

شعرواره‌های مسعود نصرتی (نوین)

منشور نفس

شاگردم و استاد تویی،‌ نکته بیاموز!

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

حیرانی

پنجشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۰۳ ب.ظ

آه سردی مانده در یک حسرت طولانی ام
ناامید از آشنایان، برده ای کنعانی ام

کاروان هر جا رسد قصد فروشم می کند
من چه کردم کاین چنین مستوجب حیرانی ام!؟

هر که را دیدم به فکر سرنوشت خویش بود
من در این غربتکده آماج صد ویرانی ام

عشق را باید که در باور بگنجانم ولی
یادگار زخم های کهنه ی پنهانی ام

زخم هایی کز نگاهی بی وفا آمد پدید
تا ابد خون می چکاند از دل بارانی ام

عاشقی را خط زنید از دفتر اشعار من
من دگر یک درددل از سینه ای توفانی ام

مسعود نصرتی (نوین)




نسخه اولیه (بدون ویرایش) این شعر رو قبلاً تحت عنوان «شاعر نیستم ...» ارسال کردم که اون رو هم برای دوستان قرار میدم:


مشق غم در وقت شب، چشمِ دلی بارانی‌ام 
بی‌کمک از هر که هست، مصدوم این ویرانی‌ام 
 
با خودم گفتم که شاید روز دیگر هم رسید 
از همان دیروز خود، در خواهشم زندانی‌ام 
 
کاروان هر جا رسد قصد فروشم می‌کند 
غربتی از روی جبر، جامانده‌ای کنعانی‌ام 
 
هر که را دیدم به فکر سرنوشت خویش بود 
دیگران آغاز و من آن نقطه‌ی پایانی‌ام 
 
شاعری را خط بزن از ابتدای نام من
من فقط یک درد دل از سینه‌ای توفانی‌ام


مسعود نصرتی (نوین)
موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۰۸
مسعود نصرتی (نوین)

حیرانی

نظرات  (۲)

بسیار زیباست بخصوص غزل اصلاح شده اما بیت پایانی اولین غزل (غزل اصلاح نشده) را بیشتر پسندیدم به عنوان یک مخاطب که اطلاعی هم از شعر ندارد!
پاسخ:
از لطفتون سپاسگزارم
من هم مثل شما و شاید خیلی از دوستان، همون بیت رو می پسندم اما نظر احتمالی منتقدین رو به خواسته دلم ترجیح دادم
۰۴ مهر ۹۴ ، ۰۸:۳۴ *** زنگـــنه ***
احسنت!
خیلی زیبا بود.
مانا و نویسا باشید.

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی