منشور نفس

شعرواره‌های مسعود نصرتی (نوین)

منشور نفس

شعرواره‌های مسعود نصرتی (نوین)

منشور نفس

شاگردم و استاد تویی،‌ نکته بیاموز!

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۱ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

گردن بزن ای دوست دلم را، که تسلاست
من هر چه کشیدم همه از این دل شیداست


در شهر کسی با من میخواره عجین نیست
بیچارگی روح من از دور هویداست


مطرود ز یاد همه، آواره‌ی هر کوی
این وضع غم‌انگیز همان آخر دنیاست


با هر که نشستیم به پیمانه برون ریخت
این کشتی پوسیده غمش بیش ز این‌هاست


آه از گذر عمر که هر صبح به هر صبح
تنها هنرش زخم نوینی به دل ماست


شاعر:
مسعود نصرتی (نوین)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۴ ، ۱۶:۴۴
مسعود نصرتی (نوین)