منشور نفس

شعرواره‌های مسعود نصرتی (نوین)

منشور نفس

شعرواره‌های مسعود نصرتی (نوین)

منشور نفس

شاگردم و استاد تویی،‌ نکته بیاموز!

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۱ مطلب با موضوع «دلنگاره‌ها :: دسته‌بندی نشده» ثبت شده است



میلاد عمه سادات خجسته باد، زین اب، نه تنها زینت پدر بلکه پرستار پنج ساله مادر
مبهوتم به مردانگی شیرزن هاشمی، ایستاده‌ای استوار از برای ولایت، اسطوره‌ جلوه‌گر عفّت و پاکدامنی، حافظِ از جان گذشته زنجیره بلورین امامت ...
من از سیادت بی‌نصیبم امّا دلم عمه‌ای چون شما را می‌خواهد
عمه‌‌جان! غمدیدگان عالم به دامان شما توسل می‌جویند ای پناه اسیران؛ ملائکه آسمان از صبر شما به شگفت آمده‌اند، من چگونه انگشت حیرت بر دهان ننهم که طفلان را غرقه در بازی‌های کودکانه می‌دانستم در حالی که می‌بینم تلألو جود و کرم در دختری پنج ساله است ؛ می‌خواهم به من هم بیاموزید که چه می‌شود مهمان‌نوازیتان بر دلی گرسنه پیشی می‌گیرد
عمه‌جان! این را خوب فهمیده‌ام که درخشش خاندان رسالت مرد و زن نمی‌شناسد؛ بی‌آنکه آموزگاری داشته باشید، جانان تشنه را سیراب می‌کنید از معرفتی لدنی؛ چه ‌کسی باور می‌کند راوی خطبه بلند فدک، دختری شش ساله بوده باشد، ای خردمند پرده‌نشینان رسالت!
امام عشق (ع) را تقاضای دعای خواهر است به نمازهای شب
عمه‌جان من هم دعا می‌خواهم، شفاعت می‌خواهم
آنقدر به گِردتان عمه عمه می‌کنم؛ آنقدر ملتمسانه نگاهتان می‌کنم؛ آنقدر خودم را شیرین می‌کنم تا مرا نیز شفیع باشید
عمه‌جان! عمه‌جان! شیرینی میلادتان یادتان نرود؛ بچه‌ها چشم انتظارند؛ چه می‌شود کرد، بچه‌اند دیگر، می‌خواهند از دست عمه‌یشان هدیه‌ای بگیرند؛ هدیه از دست عمه دلچسب است؛ لطف دیگری دارد :)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۲ ، ۱۱:۲۳
مسعود نصرتی (نوین)