ای حسین جان! ای امام مظلوم!
ای تشنه هدایت بندگان! آری، تو نمیتوانی جز سبط پیامبر رحمت (ص) باشی؛ به بهایی چنین گران مسیر حق را به عالمیان نمایاندی؛ شیعه هنوز داغدار توست، دلسوخته مظلومیت تو و خاندان تو، آری، تو نمیتوانی کسی جز حسین فاطمه (س) باشی، پسر پاره تن پیامبر (ص)، فرزند بنت پهلو شکسته نبی (ص)؛ چه مردانه ایستادی و تسلیم خواست پروردگارت شدی، ای نابترین معنای اسلام، سپاهی در آسمان منتظر امر تو بودند ولی تو ... ، آری، به یقین تو پسر شیرمرد عربی، فرزند حیدر کرّار، وارث برحق زخم خورده جهالت؛ ندای هل من ناصرت را به عرش بالا هم شنیدند، کدامین متاع دنیا کورشان کرده بود که دعوتت را به اعلاترین درجات بهشت لبیک نگفتند.
خداوند لعنتشان کند این پستفطرتان نامردم را، این حق نشناسان غوطهور در رذالت و خباثت را که بر گلویی که پیامبر (ص) بر آن بوسه زده بود، خنجر نهادند.
حسین جان، امام من، مولای من، جانم به فدایت؛ به خدا دل به این خاک نبستهام، زبانم را نیالودهام تا به ندایت لبیک گویم، چشمانم را حفظ کردهام تا زیر قدمهای تو گذارم و قلبم را به وعده نگه داشتهام تا به دیدن رخسار تو از سینه برکَنَد؛ میخواهم به آنان نشان دهم که جان به فدای امام بودن یعنی چه، انسانیت و مسلمان بودن یعنی چه، حرمت پسر علی و فاطمه را نگاهداشتن یعنی چه، آتش گرفتن به ناراحتی پیامبر (ص) یعنی چه ...
میشود، پروردگارا آیا میشود آرزویم را برآوری؟