عمر بیحاصل یقینم میزدود
در دلم دیوار شکّی شد بنا
سهم من از بخشش روزی چه شد؟
من که روزان و شبان گویم خدا
نان جو تقدیر من شد از بهشت
پس چرا دستی برآرم بر دعا؟
بر خیالاتم زمانه میگذشت
تا عباداتم بشد کم کم قضا
مدّتی را در جهنم بودم و
شاکی از آنچه که میخواندم جفا
تا که روزی آیهای آمد به گوش
راز سختیهای من شد برملا
عدل و انصاف خدا پاینده است
لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى*
در دلم دیوار شکّی شد بنا
سهم من از بخشش روزی چه شد؟
من که روزان و شبان گویم خدا
نان جو تقدیر من شد از بهشت
پس چرا دستی برآرم بر دعا؟
بر خیالاتم زمانه میگذشت
تا عباداتم بشد کم کم قضا
مدّتی را در جهنم بودم و
شاکی از آنچه که میخواندم جفا
تا که روزی آیهای آمد به گوش
راز سختیهای من شد برملا
عدل و انصاف خدا پاینده است
لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى*
* بخشی از آیه 39 سوره نجم