ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه من درآرم او دهد باد
ز بحث همعروسش طاقتم نیست
به روز و شب نباشم اندکی شاد
نویسم یک رمان در شرح اقساط
که شاید او بخواند کم زند داد
مرا باشد حقوقی کارمندی
همین اوضاع منزل کرده است حاد
خدایا این عروسان را تو دریاب
پشیمان گشته است آنکه مرا زاد
که هر چه من درآرم او دهد باد
ز بحث همعروسش طاقتم نیست
به روز و شب نباشم اندکی شاد
نویسم یک رمان در شرح اقساط
که شاید او بخواند کم زند داد
مرا باشد حقوقی کارمندی
همین اوضاع منزل کرده است حاد
خدایا این عروسان را تو دریاب
پشیمان گشته است آنکه مرا زاد
همعروس همان جاری یا همسران دو برادر هستند.