امسال با دلی رنجکشیده روزگار را نو میکنیم
امسال هفتسینها رنگباخته ماتماند
سرخی ماهیهای هفت سین سر از زخمهای کهنه باز میکنند
طعم زبانگز سرکه و سماق، حلاوت سمنو و سنجد، همه طعمها تلخ شدهاند
صدای انباشتگی سکهها گویی صدای میخی خونآلوده است بر درهای کوبیده
سپیدی سرد سیر، غربت و تنهایی را به یاد میآورد؛ ایستادگی شاه مردانگی و استقامت، با جگری پاره پاره
امّا سبزهها حرف دیگری دارند:
نوروز آغازی است بر شکفتن، رشد و رویش، تعالی و تلاش، پس از زمستانی سرد و طاقتفرسا، نویدی است بر آیندهای سبز. مادرمان سرآغاز آفرینش است و بهانه خلقت آن و فرزندشان سرانجام انتظار؛ بهاری فاطمی شاید سالی را بسازد مهدوی پس شمع امید را در کنج سیاهپوش قلبمان، شعلهور نگاه میداریم.