درّ گران
سه شنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۳۱ ق.ظ
از مردانگیت جهان سخن میراند
از بودن تو شیعه به خود میبالد
این فرات است که در تشنگی دیدار است
فهمیدن این نکته زمان میخواهد
سوگند به مظلومیت جان کاهت
اشک این ذکرِ مصیبت به ابد میماند
ای پیمبر (ص)! مسلمین پشت به سبطت نکنند
این صفت نیست که بر امت تو میشاید
این همه تیغ که در دشت بلا میبینی
لشگر گرگصفتانند که خون میخواهد
این نه مَردند، خِرد سوختگانند به حق
که از آنها به مشام بوی جسد میآید
این همه شبفِکنی تا به کجا؟
این نبردیست که از روح و توان میساید
این چه جنگیست که در آن طفلی را
غرقه در خون و به سر دست پدر میباید
کاش در طالع ما مُهر شهادت حک بود
این دریغیست که دل در طلبش مینالد
این نه بحریست که در آن هر موجیست
این صدف دُرّ گران میخواهد
۹۲/۱۲/۱۳
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.